وب مذهبی
بسم الله الرحمن الرحیم
کهیعص
(۱)
(این) یادی است از رحمت پروردگارت، بندهاش زکریا را.
(۲)
چون پروردگارش را ندا (و آوا)یی پنهانی در داد.
(۳)
گفت:
«پروردگارم! من استخوانم بهراستی سست گردیده و (موی) سرم از پیری شعلهور
(و سپید) شده. پروردگارم! من هرگز به درخواست (از) تو سنگدل نبودهام.»
(۴)
«و بیگمان من از پیآمدگان پس از خودم بیم داشتم و زنم نازا بوده است. پس از جانب خودت ولیّ و دنبالهروی (از رسالتم) بنه»
(۵)
«(که) از من ارث برد و از خاندان یعقوب (نیز) ارث برد. و پروردگارم! او را پسندیده(ی خود) گردان. »
(۶)
(خدا فرمود:) «زکریا! ما همانا به پسری - که نامش یحیی است - مژدهات میدهیم (که) از پیش همنامی برایش قرار ندادیم.»
(۷)
گفت:
«پروردگارم! چه زمانی (و چگونه) مرا پسری خواهد بود؟ حال آنکه زنم نازا
بوده، و من از سالخوردگی بهراستی به ناتوانی و ناچاری رسیدهام؟»
(۸)
(خدا) فرمود: « (فرمان) چنان است. پروردگارت گفت که این (کار) بر من آسان است. و همانا تو را از پیش آفریدم حال آنکه چیزی نبودی.»
(۹)
گفت: «پروردگارم! نشانهای برایم بنه.» فرمود: «نشانهی تو این است که سه شب -حال آنکه سلامتی- با مردم سخن نگویی.»
(۱۰)
پس، از محراب بر قوم خویش در آمد، و ایشان را رمز داد که: «صبح و شام به نیایش (خدا) بپردازید.»
(۱۱)
علی رضا
شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 12:17 ب.ظ
سلام وبلاگ عالی داری به من هم سر بزن اگر هم خواستی منو با اسم همه چی لینک کن