مگر میشود درخواستی از تو داشت برنیاوری
از تو به دور است
همه دیدی دارند گه حاجت انها با درخاست از تو
روا میشود
...یاری فرما مرا انچه به من داده ای باز گردان
سلام..درود بر هشتمین پیشوا
.. . . . :: درود بر پیشوای خشنود :: . . . ..
. . . " درخاست را بده " . . .
درود بر پیشوایی که در خاک اریایی هاست
زیارت امام علی علیه السلام به صورت نیابتی
استان علوی
به زبان فارسی در قسمت کنار می توانید وارد شوید
.. مکانهایی در شهر نجف
با بندههات همیشه رؤوف و مهربونی
مقابل من اگه کوهی ز مشکلاته
شیرینه با خیالت مثل گل نباته
اگربه زیر آفتاب، اگر به زیر باروون
با کمکت همیشه سختیها میشه آسون
از اول زندگی راهو دادی نشونم
من اشتباه نمیرم خدای مهربونم
نسیمِ تو، دلم رو به هرجا میکشونه
مقصد من با عشقت، تو اوج آسمونه
شاعر : محمد حقی
ادامه مطلب ...
زیارت امام حسین از جانب سادات خدام انجام مب شود
با ایمیل و جستجو در سایت از انجام زیارت مطلع شوید
;sd;sdکسیرا دعا یاد دادند از...نجات دادند
;sd;sdکسیرا دعا یاد دادند از...نجات دادند
;sd;sdکسیرا دعا یاد دادند از...نجات دادند...... یعنی درخواست :از خدا
;sd;sdکسیرا دعا یاد دادند از...نجات دادند
;sd;sdکسیرا دعا یاد دادند از...نجات دادند
مرد
صالح و اهل خیری در کربلا زندگی میکرد که فرزندش مرض سختی می گیرد، هر چه
حکیم و دوا می کند نتیجه ای نمی گیرد، آخرالامر متوسل به ساحت مقدس (حضرت
قمربنی هاشم ابوالفضل العباس (ع )) می شود.
فرزند مریض را به
حرم مطهر آورده و به ضریح می بندد و می گوید: (یا ابوالفضل ) من دیگه از
معالجه اش خسته شدم هر جا که بردمش جوابم کردند، (تو باب الحوایجی و از خدا
شفای این بچه را بخواه ...)
صبح روز بعد یکی از دوستانش پیش
او میآید و میگوید: برای شفای بچه ات دیشب خواب دیدم ، گفت : چه خوابی دیدی
؟گفت : خواب دیدم که (آقا قمر بنی هاشم (ع ) برای شفای فرزندت دعا میکرد و
از خدا شفای او را می خواست .)
در این بین ملکی از طرف (رسول
خدا (ص )) خدمت آن حضرت مشرف شد و گفت : (حضرت رسول خدا (ص )) می فرماید:
عباسم درباره شفای این جوان شفاعت نکن ، زیرا پیمانه عمر او تمام شده و
مرگش رسیده .
حضرت به آن ملک فرمود: تشریف ببرید به حضرت رسول
الله بفرمایید: عباس بن علی سلام می رساند و می گوید: به وسیله شما از خدا
تقاضای شفای این مریض را می کنم و درخواست دارم که او را مورد عنایت قرار
دهید.
ملک رفت و برگشت و همان سخن قبل را گفت .
که اجل او رسیده .
باز
(آقا قمربنی هاشم (ع )) سخنان خود را تکرار فرمود، این گفتگو سه مرتبه
تکرار شد. مرتبه چهارم که ملک حرف قبلیش را میزد (آقا ابوالفضل (ع ))
فرمود: برو سلام مرا به رسول الله برسانید و بگویید مرا ابوالفضل می گویند:
مگر خداوند مرا باب الحوایج نخوانده است ؟ مگر مردم مرا به این شهرت نمی
شناسند؟
مردم بخاطر این اسم به من متوسل می شوند و بوسیله من
شفای مریض هایشان را از خدا می خواهند حالا که اینطور است پس اسم باب
الحوایجی را از من بگیرد تا مردم دیگر مرا باب الحوایج نخوانند.
تا
این پیام به (حضرت پیغمبر (ص )) رسید حضرت تبسمی نمود و فرمود: (برو به
عباسم بگو خدا چشم ترا روشن کند تو همیشه باب الحوایجی و برای هرکس که
میخواهی شفاعت کن و خداوند متعال ببرکت تو این بچه را شفا فرمود.(54)
ای که خورشید زند بوسه به خاکت ز ادب
ز فروغ تو کند جلوه گری ماه به شب
تویی آن گل که ز پیدایش گلزار وجود
بلبلان یکسره خوانند به نام تو خطب
نیست در آینه ذات تو جز نور خدا
نیست در چهره تابان تو جز جلوه رب
آیت صولت و مردانگی و شرم و وقار
مظهر عزت و آزادگی و فضل و ادب
نور حق ماه بنی هاشم و شمع شهداء
میوه باغ علی میر شجاعان عرب
منبع جود و عطا مظهر اخلاص و صفا
زاده شیر خدا خسرو فرخنده نسب
نظر لطف و عنایت ز من ای شاه مپوش
که مرا جان بهوای تو رسیده است بلب
نکند عاشق کوی تو تمنای بهشت
کز حریمت دل افسرده ما یافت طرب (55)